کد مطلب:94625 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:127

خطبه 208-گله از قریش












[صفحه 535]

پروردگارا، شكوه از قریش را با دعا به درگاه تو آغاز میكنم بار الها، من برای كیفر قریش و آنانكه این گروه را مدد و حمایت كردند، دست یاری بسوی تو می آورم. چون آنان به ناروا، پیوند و خویشاوندی مرا با رسول خدا، از هم گسستند و پیمانه عزت و حرمت مرا بشكستند. علیه من بخاطر حقی كه نسبت به دیگران، من به آن سزاوارتر بودم گرد هم اجتماع كردند و گفتند: آگاه باش، اگر تو خلافت را به چنگ آوری، و یا اگر دیگری آن را از تو بگیرد، هر دو شیوه، كار عدالت آمیز و بر حقی است یا با رنج و حرمان همراز شو، یا از حسرت و اندوه با مرگ قرین باش! در آنهنگامه تلخ، دیدم كه، یاری و یاوری در كنارم نیست، مگر همسر و فرزندانم، كه دریغم آمد مرگ، آنان را از من بازستاند. از این رو، چشم خار نشسته ام را بر هم نهادم، و همانسان كه استخوان اندوهی سخت، در گلویم می نشست، آب دهان فرو بردم، و بر آتش خشم خویش آب صبر و شكیبائی ریختم. آبی كه از حنظل تلختر و صبری كه از تیغ تیز هر شمشیری، برنده تر و بر جانم بسی دردناكتر بود

[صفحه 536]

چون دوره خلافت به من رسید، شورشهای مخالفان آغاز شد در آن هنگام، منافقان، بر آنان كه از طرف من فرماندار بودند و بر خزانه داران بیت المال مسلمین كه در اختیار من بودند و بر مردم شهری كه من حاكمش بودم، یورش بردند. تخم نفاق و اختلاف میانشان پراكندند، و به پیروانم تاختند، گروهی از آنان را به مكر و تزویر كشتند و عده ای دیگر با عزمی راسخ، تیغ در كف فشردند و آن قدر دلیرانه جنگیدند تا شربت شهادت نوشیدند و به فردوسی برین، راه یافتند


صفحه 535، 536.